فانیز

مدتی هست ارزان شده ام  ...چانه می زنم مفت نفروشندم..

مادر ما مادر تموم عالمه

 

 

+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۱/۰۴ ساعت 15:16 توسط رامتین  | 
شب بود.
خرآقاجونم سردش بود .درذهن پنج ساله ام راهی جز آتش زدن خرمن های" فانیز "نداشتم.آن شب فانیزی را سو زاندم که پدرم در آن سخاوت میکاشت و برکت برداشتش بود .آتش پدرم را سکته داد ؛خر را سوزاند؛فانیز را خاکستر کرد و من فقط میخندیدم.
وامروز دوباره در فضای مجازی فانیز(مزرعه ی تنهایی خویش)را بنا کرده ام .و توهم رهگذرش
نام:سید رامتین سیدی(امین)
محل سکونت:زیر سایه ی عشق هم سایه ی شما
لحظه هایت پر داوودی باد.
  • خانه
  • پروفایل مدیر وبلاگ
  • پست الکترونیک
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها
نوشته‌های پیشین
  • فروردین ۱۳۹۵
  • اسفند ۱۳۹۴
  • آذر ۱۳۹۴
  • آبان ۱۳۹۴
  • مهر ۱۳۹۴
  • مرداد ۱۳۹۴
  • تیر ۱۳۹۴
  • اردیبهشت ۱۳۹۴
  • فروردین ۱۳۹۴
  • اسفند ۱۳۹۳
  • بهمن ۱۳۹۳
  • دی ۱۳۹۳
  • آذر ۱۳۹۳
  • آبان ۱۳۹۳
  • بهمن ۱۳۹۲
  • دی ۱۳۹۲
  • آذر ۱۳۹۲
  • آبان ۱۳۹۲
  • مهر ۱۳۹۲
  • شهریور ۱۳۹۲
  • مرداد ۱۳۹۲
  • تیر ۱۳۹۲
  • خرداد ۱۳۹۲
  • اردیبهشت ۱۳۹۲
  • فروردین ۱۳۹۲
  • اسفند ۱۳۹۱
  • بهمن ۱۳۹۱
  • دی ۱۳۹۱
  • آذر ۱۳۹۱
  • آبان ۱۳۹۱
  • مهر ۱۳۹۱
  • شهریور ۱۳۹۱
  • مرداد ۱۳۹۱
  • تیر ۱۳۹۱
  • خرداد ۱۳۹۱
  • اردیبهشت ۱۳۹۱
  • آرشيو
آرشیو موضوعی
  • داستان
  • متفرقه
  • مذهبی
پیوندها
  • بچه های روستای دربکلات
  • حرمت سرا
  • دختر کویر
  • واحد تبلیغات پایگاه شهید مصطفی خمینی
  • وبلاگ من
  • خزان بی بهار
  • چهل چراغ
  • تعلیم و تربیت
  • بیاین پا برهنه باشیم
  • tm2
  • چرتستان
  • ♥ عـ ـآشـ ـقآنــﮧ بَـراے בֿـُבا ♥
BLOGFA.COM